ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
۲۶ آذر روز وصال مولوی مبارک باد
روز به نیمه رسیده بود. سایه ها کوتاه شده بود و جایی نبود برای آرمیدن و دوری از تیزی آفتاب ظهر. در بازار زرکوبان قونیه صدایی نبود مگر صدای کوبیدن بر زر... صلاح الدین پیر بر در حجره اش نشسته بود. گروهی از اهل حق از میان بازار می گذشتند. صلاح الدین زرکوب از دور مولایش را دید که به سمت حجره او پیش می آید و عده کثیری همراهش هستند. آرام نشست و محو تماشای مولانا و مریدان شد... صدای بازار زرکوبان در گوش مولانا می پیچید ... تق تق تتق تق ... تق تق تتق تق...
راستی غزلیات مولوی هم اینجاست
ای یار من ای یار من ای یار بیزنهار من
ای دلبر و دلدار من ای محرم و غمخوار من
سلام آقای عبادی عزیز.انشا الله که حالتون خوبه!؟(نبود هم مهم نیست!!) میشه ازتون خواهش کنم که کمی هم درمورد شعر نو مطلب بنویسید.ممنون و سپاسگذارم.ببینم اصلا منو شناختی!؟
سلام
امیدوارم حالتون خوب باشه
از اینکه به وبلاگم یه نگاهی انداختین ممنونم
و از نظرتون
آقای عبادی من هنوز اون کتاب رو پیدا نکردم چون از دوستام کسی این کتاب رو نداره
به هر حال اگه کاری داشتین و منو قابل دونستین من در خدمتم
اشرفی