زبان وادبیات فارسی

بررسی کتب زبان و ادبیات فارسی در دوره متوسطه و پیش دانشگاهی و طرح و بررسی دروس کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی

زبان وادبیات فارسی

بررسی کتب زبان و ادبیات فارسی در دوره متوسطه و پیش دانشگاهی و طرح و بررسی دروس کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی

جلوه های هنر در اصفهان


این هم تصویر چند اصطلاح درس جلوه های هنر در اصفهان که در کنفرانس ادبیات زیباکنار بندر انزلی به همکاران عزیزم قول داده بودم

البته این هم اطلاعاتی درباره مسجد شیخ لطف الله  سایت جامع گردشگری ایران و این هم مطالبی دیگر در ویکی پدیا
مقرنس:

مقرنس

مقرنس

 شمسه:

شمسه

شمسه

قاب بندی

قاب بندی

قاب بندی

کاشیکاری مسجد شیخ لطف الله

کاشیکاری

این هم عکس زیبایی از مسجد شیخ لطف الله

مسجد شیخ لطف الله

لطفا نظر بدهید.

یا حق . تا بعد

 

پاسخ خودآزمای های ادبیات فارسی۱

پاسخ خودآزمای های ادبیات فارسی۱

پاسخ خودآزمای های ادبیات فارسی۱

پاسخ خود آزمایی های ادبیات اول

درس اول صفحه ی 6

1-    سزاوار ، خوش گوار- نیستی ، هستی - خواری ، سروری - زیبنده ، درخورنده - گزید ، رسید - بازپسین ، پیشین - بندی ، پندی - راه نماینده ، آگاهاننده - ستوده ، شنوده - کار ، خار .

2-       ارجمند گرداننده ی بندگان از خواری ، درپای افکننده ی گردن کشان از سروری .

3-      دعا می کند تا دنیا برقرار است بر پیامبر و خاندانش درود باد.

4-      علم ناقص و جزیی ما را به دریای بی پایان علم و معرفت خود متصل کن .

5-      زیرا با گستاخی خود نشان می دهد معرفت حضور در بارگاه خداوندی را ندارد و از بین بردن غرور راکه لازمه بندگی است به جا نیاورده است .

 

درس دوم - ادبیات حماسی (رزم رستم وسهراب (1) ) صفحه ی 14

1- بیت های : چویک ماه شد، همچو یک سال بود          برش چون بر رستم زال بود

                    چوده سال شد زان زمین کس نبود         که یارست با وی نبرد آزمود

2-  پسر پدر را بکشد و سپس سهراب نیز به دست فرستادگان مخصوصش کشته شود و به این طریق دشمنان جدی او از بین بروند.

3- کاووس را از تخت بردارد و پدرش ، رستم را به جای او بنشاند و سپس به توران آمده افراسیاب را نیز از تخت به زیر کشد.

4- افراسیاب

 

درس سوم - رزم رستم و سهراب (2)  صفحه 20

1-      سرنوشت : زیرا از دید سازندگان داستان حکم سرنوشت تغییر ناپذیر است ، به گفته ی سهراب : چنین رفت و این بودنی کار بود.

افراسیاب : زیرا با فرستادن دوتن از فرماندهانش (هومان و بارمان ) مانع از شناسایی پدر وپسر شدند .

کاووس : به علت انتقام از رستم نوشدارو نمی فرستد .

رستم : زیرا با وجود اصرار وپافشاری سهراب ، نام خود را نمی گوید .

سهراب : به علت جوانی و خامی با ساده دلی از رستم فریب می خورد وخود را معرفی نمی کند .

2-      تکلیف دانش آموزی

3-    نوش دارو، داروی شفابخشی بود که کاووس آن را در اختیار داشت، بعد از این که رستم پهلوی سهراب را        می درد گودرز را نزد کاووس می فرستد و از او نوشدارو طلب می کند اما کاووس از فرستادن دارو خودداری می کند زیرا با خود می گوید اگر سهراب بهبودی یابد پدر و پسر خطری جدی برای ما پیش می آورند - وقتی رستم از زابل فرا خوانده می شود در آمدن درنگ می کند و کاووس از این گستاخی برآشفته می شود و به گیو فرمان می دهد که رستم را بردار کند و رستم با شنیدن این سخنان خشمگین می شود و با پرخاش به او از درگاه بیرون می آید و عاقبت بزرگان با التماس او را برمی گردانند ، لذا کاووس با خود فکر می کند وقتی سهراب بهبودی یابد رستم بدو پشت گرم شده و دیگر بدو وقعی نمی نهد - رستم پس از شنیدن پاسخ منفی کاووس خود برای گرفتن دارو به راه می افتد اما هنوز راهی نرفته بود که خبر می دهند سهراب درگذشته است .

 

4-      صفحه ی 17-مصراع اول بیت :  زدش بر زمین بر به کردار شیر                بدانست کاو هم نماند به زیر

                      ومصراع دوم بیت:  چوبشنید رستم ، سرش خیره گشت             جهان پیش چشم اندرش تیره گشت

5-      چون اجل ومرگش فرا رسیده بود توانایی ایستادگی در مقابل رستم را نداشت .

6-       صفحه ی 15 :   به سهراب گفت ای یل شیر گیر  کمند افکن و گرد و شمشیر گیر

            دگرگونه تر باشد آییـــــن ما                     جز این باشـــد آرایش دین ما

 

وصفحه 15و16 کسی کاو به کشتی نبـــرد آورد      سر مهتــــــری زیر گرد آورد

        نخستین که پشتش نهد بر زمین                    نبرد سرش گرچه  باشد به کین

 

صفحه 17 :کنون گرتو درآب ماهی شوی     وگرچون شب اندر سیاهی شوی

وگرچون ستاره شوی بر سپهر                      ببری ز روی زمین پاک مهــــــر

  بخواهد هم از توپدر کین من                      چو بیند که خاک است بالیــن من

 

وصفحه ی 17: از این نامداران گردن کشــــــــان        کسی هم بــرد سوی رستم نشان

   که سهراب کشته است و افکنده خوار              تورا خواست کردن همی خواستار

ودو بیت پایانی همین صفحه (صفحه 17) نیز موقوف المعانی اند.

7-    در مثنوی هر بیت قافیه ای  مستقل دارد و برای سرودن مطالب طولانی و داستان مناسب است در حالی که قافیه درغزل در پایان مصراع اول و مصراع های زوج می آید و معمولاً ابیات غزل بین ((5 تا15)) است و محتوایی عاطفی دارد.

درس چهارم               میر علم دار صفحه 33

1-    ابیات زیر نارسایی قافیه دارد: صفحه 26 بیت یازده  چه تقصیر دارند طفلان من / که درپای آب روان جان دهند . صفحه ی 27- بیت دو : مگر کنی به جهان بیعت یزید قبول / دهیم آب به طفلان تو دراین میدان

و بیت چهار = یارب به برادر به چه سان عرض نمایم         گویم چه به آن شاه ؟ بود لال زبانم

صفحه 28 بیت 1(یک ) = برادر جان ، زجا برخیز وآور ذوالجناح امروز / که از بهر جهاد اهل کین گردم سوار امروز

صفحه 29-بیت ده = خدا ناکرده گرما را ز یک دیگر جدا سازند / نه من روی تو را بینم ، نه تو روی مرا دیگر

صفحه 31 بیت 7و8   امیر جهان الحذر ، الحذر / زعباس ، شیر ژیان ، الحذر

                             برس داد لشکر که از دست رفت / سیه شد جهان ، الحذر ، الحذر

و بیت ده :              اگر به قطره ی آبی لبش کند سیراب / دگر به جنگ سپه کس نماند از اشرار

2-    صفحه 31 بیت پنج : شمر حضرت عباس و امام حسین (ع) را ((مطلع نورین )) می داند و در همین صفحه عمرسعد در بیت شش ، امام حسین (ع) را ، امام زمان خویش می خواند و دربیت هفت حضرت عباس را شیر ژیان می داند.

3-      1- تفاوت در معنای لغوی تعزیه و نمایش است : تعزیه یعنی عزا داری و نمایش یعنی نمایش دادن یا نمود یافتن

          کاری است . تعزیه ، گونه ای از نمایش مذهبی است .به ویژه نمایش وقایع کربلاست .

    2- فرم وشکل تعزیه ، برخلاف نمایش فاقد پیچیدگی است و از ساختی سطحی و تک بعدی برخــــوردار اسـت به

        گونه ای که اجرای آن را بسیار ساده می سازد و به همین سبب صحنه را به سهولت می توان به وجود آورد یا

         تغییر داد .

3- درتعزیه شخصیت نمایشی وجود ندارد، بلکه شخصیت ها کاملاً شناخته شده هستند . لذا    گفت و گوی نمایشی در تعزیه وجود ندارد. درواقع نوعی شبیه خوانی و نقالی است و به دلیل شناخته بودن ، تماشاگران با آنان به راحتی ارتباط برقرار می کنند.

4-       درتعزیه گریم یا اصلاً وجود ندارد یا درحدی بسیار ساده مطرح است .

5-      لباس ها در تعزیه معمولاً در دو رنگ قرمز وسبز است درحالی که در نمایش لباس ها بسیار متنوع است .

6-      زبان و بیان در نمایش تابع عوامل متعدد موجود در نمایش است ، درحالی که در تعزیه بیان ، محاوره ای و عامیانه است .

 

4- تکلیف دانش آموزی

 

درس پنجم - سمک و قطران

1-      سوگند خوردن به نان و نمک مردان و به صحبت جوان مردان - پای بندی به عهد وپیمان و سوگند

2-      شیر آمدی یا روباه ؟

3-      به عنوان ضمانت و پشتوانه ی عهد و پیمان و سوگند .

4-      آتشک

5-       صفحه 38- بند دوم   سطر چهارم : توکیستی و از کجا می آیی و به کجا می روی ؟

                    و بند پایانی  سطر اول :    او را دل تنگ دیدم . گفتم : ای پهلوان ، چرا دل تنگی ؟

صفحه ی 39 سطر آخر : هردو باهم عهد کردند .

صفحه ی 40 - بند دوم : قطران گفت : ای آتشک ، شیر آمدی یا روباه ؟   سطر بعد : قطران نگاه کرد و سمک را دید.

بند آخر - سطر اول - هردو برخاستند و به خیمه ی قطران آمدند. قطران را دیدند بی هوش افتاده . سمک گفت : ای آتشک او را چگونه ببریم ؟

صفحه ی 42 سطر اول - گفتند : این شخص دیگر کیست ؟ گفت : او برادر من است .

6-    سیاست بود . سمک و قطران دشمن هم بودند و نقشه کشیدن برضد دشمن سیاست است و سمک هیچگاه به قطران قولی نداده بود که بعد با پیمان شکنی به او خیانت کرده باشد.

7-    آتشک عاشق دلارام است و فردی فرصت طلب است که به محض این که متوجه می شود سمک می تواند او را به محبوبش برساند به راحتی به امیر خود خیانت می کند .

8-       فرو بریم : برپا کنیم . قفا زدن : سیلی زدن ، پس گردنی زدن .

9-    می گویند یک مرغابی در آب تصویر (نور) ستاره می دید ، خیال کرد ماهی است . قصد کرد آن را شکار کند ولی چیزی پیدا نکرد. وقتی چند بار امتحان کرد و نتیجه ای نگرفت ، (آن کار را ) رها کرد . روز دیگر هربار در آب ماهی می دید تصور می کرد همان روشنایی روز قبل است و شکار نمی کرد و نتیجه ی این تجربه آن بود که تمام روز گرسنه ماند.

10- گو

 

 

 

 

درس ششم       داستان خیر و شر     صفحه ی 50

1-      خیر .

2-      کشاکش همیشگی نیکی و بدی و حاکمیت خوبی ها و این که سرانجام نیکی رستگاری و عاقبت بدی تباهی و نابودی است .

3-      زیرا شر به سبب بدجنسی تصور می کرد که خیر مروارید خود را بعداً پس می گیرد لذا گفت باید چشم هایت را ببخشی که هرگز نتوانی آن را پس بگیری .

4-       هردو داستان کشاکش نیکی و بدی را نشان می دهد و مثل این داستان ، در آن جا نیز هابیل نماد خوبی و قابیل نماد شر و ستمگری است .

5-       گوهر اول : همان لعل و گوهر است که شر آن را از خیر می دزدد و گوهر دوم استعاره از خیر است .

6-       تکلیف دانش آموزی .

7-    داستان ((مرد ونامرد)) که اصل آن از کتاب هزار ویک شب است و آقای مهدی آذر یزدی آن را بازنویسی کرده است و داستان بینوایان رویارویی ژان والژن و ژاور و داستان هابیل و قابیل .

8-       سعی کن تا می توانی در پی کسب علم و دانش باشی زیرا این گوهر گرانقدر در انتظار تو نمی ماند.

آینه ات را جلا ببخش تا نور حق در آن تجلی کند. (آینه استعاره از دل )

 

درس هفتم     طوطی و بقال       صفحه ی 54

1-    پیام این دو بیت با پیام درس یکسان است ، هردو به قیاس نابه جا اشاره دارند. مردان حق و انسان های معمولی ظاهری یکسان دارند درحالی که تفاوت آن دو بسیار است . همان طور که تلفظ شیر درنده با شیر خوردنی یکسان است ولی هرکدام ماهیتی جدا دارند.

پس نباید مردان حق رابا سایرین مقایسه کنیم وبامعیارهای خود،آنان رابسنجیم  چون در آن صورت به خطا رفته ایم .

2-    دو بیت پایانی در حقیقت نتیجه ی تمثیلی است که مولوی از داستان خود گرفته است :  هزاران پدیده ی همانند وجود دارد که تفاوتشان بسیار است ، بسیار آدم های ناپاک و زشت و شیطان صفت وجود دارند که به ظاهر عابد و زاهد جلوه می کنند و مردم فریب ظاهرشان را می خورند پس نباید دیدی سطحی داشت و انسان های وارسته را با آدم های ناپاک قیاس کرد.

3-       زیرا کار طوطی و مرد جولقی هیچ ارتباط و سنخیتی با هم نداشت و قیاسی نابه جا بود.

4-    الف ) قیاس کافران و جادوگران بارگاه فرعون که خود را با حضرت موسی (ع)  مقایسه می کردند و می خواستند با او مقابله کنند درحالی که جادوگران با مکر وجادوگری توانستند ریسمان هایی را چون مار به حرکت درآورند ولی عصای موسی با اشاره و قدرت خداوند به اژدهایی تبدیل شد و همه بساط جادوگران را بلعید. گمراهان و غافلان بین معجزه ی پیامبران و سحر ساحران فرقی نمی نهند.

ب) قیاس مسیلمه ی کذاب که خود را با پیامبر برابر دانسته ادعای نبوت کرد درحالی که پیامبر به بالاترین مرحله رسید و در شمار بالاترین انسان ها قرار گرفت و مسیلمه در تاریخ به دلیل کثرت دروغگویی به صفت کذاب شهرت یافت .

 

درس هشتم   (( گل هایی که در نسیم آزادی می شکفد ))     صفحه ی 64

1-      انقلاب اسلامی ایران و ایثار و از خود گذشتگی مردم در آن دوران .

2-    هردو یک پیام و مفهوم را می رساند. خون و ایمان دریک سو نماینده ی معنویت و تفنگ و شمشیر در سوی دیگر نشان خشونت ، بیانگر این مسئله است که معنویت ، شهادت و ایمان بر خشونت ، ظلم و استبداد و شمشیر پیروز است جمله ی اول مربوط به انقلاب اسلامی و عبارت دوم تصویر قیام عاشورای حسینی است با این که امام حسین (ع) به شهادت رسیدند اما پیروز حقیقی این میدان ایشان بودند .

3-       با فرا رسیدن آزادی ، هنر و ذوق و استعدادهای مردم شکوفا می شود.

4-      هنرمندان خود را با انقلاب مردم که چون قطاری سریع به جلو می رفت همراه و منطبق کردند.

5-       مردم را راهنمای هنرمندان می داند.

 

خودآزمایی درس خط خورشید    صفحه ی 67

1- شب : نماد حکومت ظلم و ستم و استبداد ، آسمان : خوبی ها و پاکی ها ، فصل خزان : دوران ستم ، ستاره و شهاب : مبارزان راه آزادی ، هوای مه آلود: فضای شبهه ناک ستم ، پاک کن : مزدوران حکومت   نور: امام  خوشید : آزادی

2- قالب نیمایی یا آزاد

3- گاهی شهابی مشق های شب آسمان را خط می زد . پاک کن هایی از ابر تیره - خط خورشید را پاک می کرد . خون خورشید آتشی در شفق زد.

( ممکن است تصور شود وقتی شهاب نماد مبارزان است دیگر نمی تواند تشخیص باشد . درحالی که وقتی کلمه ای نماد باشد دامنه ی گسترده ای را دربر می گیرد از جمله معنی واقعی خود عبارت نیز می تواند تعبیر شود و لذا      می تواند تشخیص محسوب شود.)

4- امام خمینی با رهبری مردم و انقلاب اسلامی ، سرنوشت وطن را دگرگون ساخت و مسیر تاریخ این سرزمین را متحول نمود.

5-      درشعر (( آب زنیدراه را ))  از مولوی :

باغ سلام می کند، سروقیام می کند / سبزه پیاده می رود غنچه سوار می رسد       کلمات باغ ، سرو ، سبزه و غنچه مراعات نظیر دارد. و بیت هفت بین کلمات شراب ، خراب و مست و خمار مراعات وجود دارد ودرشعر خط خورشید  بین کلمات دفتر ، حرف ، صفحه و در صفحه ی بعد بین مشق شب و خط زدن و پاک کن و بین نور ، خورشید ، آتش ، شفق و شرق مراعات نظیر وجود دارد.

 

درس نهم دریادلان صف شکن  صفحه ی 74

1-      ازحاشیه ی اروندرودوبه دست جوانانی که درحاشیه ی اروندرودگرد آمده اند و آماده ی هجوم به دشمن اند.

2-      در جبهه ها همه ی چیزهای معمولی ، حقیقتی دیگر می یابند و اشیا گویی گنجینه هایی از رازهای شگفت خلقت هستند.

3-      تکلیف دانش آموزی .

4-    بعضی ها وضو می گیرند و بعضی دیگر پیشانی بندهایی را که رویشان نوشته اند ((زایران کربلا)) بر پیشانی       می بندند . بعضی دیگر از بچه ها گوشه ی خلوتی یافته اند و گذشته خویش را با وسواس یک قاضی می کاوند.

-          بچه های مهندسی آخرین کارهای مانده را راست و ریس می کنند و ...

-          بچه ها همان بچه های صمیمی وبی تکلف ومتواضعی هستندکه همیشه درمسجدونمازجمعه ومحل کارت می بینی.

-          آن روستایی جوانی که گندم وبرنج و خربزه می کاشته ، امشب سربازی است درخدمت ولی امر و ...   .

5-      از کرخه تا راین ، خط آتش ، بوی پیراهن یوسف - برج مینو ، سجاده ی آتش ، سریال(( لیلی با من است)) که به شکل فیلم سینمایی نیز در آمده است.

6-       صفحه 73=  در معرکه ی قلوب مجاهدان خدا ، آرامشی که حاصل ایمان است ، حکومت دارد.

و صفحه ی 72- صف طویل رزمندگان تازه نفس - با آرامش و اطمینانی که حاصل ایمان است- وسعت جبهه ی فتح را به سوی فتوحات آینده طی می کنند.

7- امروزه به معنی پیشوا و جلودار و رهبر  سردسته به کار می رود ، در گذشته 1- در هیئت های مذهبی به کسی که بین نوحه خواندن یا سینه و زنجیر زدن با صدایی بلند یا حسین ، یا شهید و ... می گوید. 2- در فرهنگ معین آمده است:سردم :1- محل اجتماع درویشان ،خانقاه2- اتاقی چوبی که دردهه ی عاشورانزدیک مسجد یا تکیه برپا می کردند و آن را با شمایل ائمه و بزرگان و قالیچه ها و لوازم درویشی می آراستند و شب ها از واردین پذیرایی می کردند    و ...  3- (زورخانه) محلی سکو مانند که مشرف بر گود است و مرشد بر آن قرار گیرد و همراه ضرب ، ورزش را رهبری کند .

می توان نتیجه گرفت که سردم دار به کسی گفته می شود که خانقاه دار و یا فردی باشد که مسؤول آماده کردن اتاق چوبی نزدیک مسجد یا تکیه باشد و یا کسی که در زورخانه آن محل را برای مرشد برپا می کرده است و با ظرف سردم که ظرفی برنجی بوده است انعام و پاداش مرشد را جمع آوری می کرده است .

خودآزمایی شعر پاسخ صفحه ی 76

1-      این رسم ایرانی که به هنگام سفر مسافر را از زیر آیینه و قرآن عبور می دهند و مقداری آب نیز پشت سر او   می ریزند .

2-       نهاد این مصراع ((مادر)) است . منظور این است که مادرم با آوردن قرآن و آیینه و آب صفا و پاکی و روشنایی معرفت و ایمان را در قلب من وارد می کند.

3-       چراغ نماد ایمان ، استقلال ، آزادی ، فرهنگ ، وطن و خلاصه ی همه ی خوبی ها باشد .

4-      با تمام دل خود می گویم .

5-      آماده شدن برای مبارزه با دشمن .

6-    شعر سنتی دارای وزن و قافیه است و طول مصراع ها با هم برابر است ولی در شعر نو ، تنها شاخه ی نیمایی آن وزن دارد (شاخه های دیگر آن مثل شعر سپیدو انواع دیگر آن وزن عروضی ندارد)

قافیه نیز در شعر نو جایگاه مشخصی ندارد و شاعر هرجا ضرورت شعر ایجاب کند از آن استفاده می کند و طول مصراع ها نیز کوتاه و بلند است و از همه مهم تر این که محتوای اشعار نو بسیار گسترده و متنوع است .

 

درس دهم   هدیه ی نا تمام    خودآزمایی صفحه ی 84  

1-    پدر نیک با چاره اندیشی و سخنان به موقع خود رابطه ی عاطفی بین مادر و فرزند را تشدید کرد آن جا که نیک به علت تحقیر شدن هدیه اش گریه می کرد سطل را از دست او گرفته مفید بودن آن را ستود و با تمیز کردن آشپزخانه ارزش استفاده از زمین شوی و سطل را نشان داد و با گفتن این که قسمت دیگر از هدیه ی نیک این است که از این به بعد او کف آشپزخانه را خواهد شست هدیه ی نیک را به هدیه ای واقعی و یک کمک مؤثر به مادر بدل کرد و با این تدابیر مادر را از دریافت هدیه اش خوش حال کرد.

2-      زیرا می دانست هدیه ی جو که شانه ای با نگین های کوچک است قطعاً مورد توجه مادر قرار می گیرد و ارزش هدیه ی اورا دوباره پایین می آورد.

3-      تا ارزش هدیه ی برادرش حفظ شود .

4-      جو (راوی داستان )

5-       تکلیف دانش آموزی .

درس یازدهم       مسافر           صفحه ی 90

1-      آخر دنیا جایی که مرز آفرینش و دنیای خلقت است .

2-      عقل مصلحت اندیش

3-      تیمور لنگ

4-       مصلحان ، بهشتی و رستگارند و ستمگران ، بدفرجام و دوزخی  .

5-      با بیت اول : نیرویی به من ده تا قدرت و توان خود را از روی کمال عشق و نهایت محبت ، تسلیم خواسته ها ورضای تو کنم . 

بیت دوم : قدرتی به من بخشا تا روح خود را از تعلق به جنبه های ناچیز روزگار بی نیاز کنم و از هرچه رنگ تعلق پذیرد ، آزادش سازم .

6-      ارزشمندی اشک را می رساند زیرا اشک از دل برخاسته و مظهر احساسات و عواطف پاک انسانی است .

اظهار فروتنی می کند (من چیزی نیستم ) می گوید من ابتدا اشک شوق ، سپس اشک دوستی و اکنون اشک اندوهم چون اظهار فروتنی می کند لذا کمال می یابد.

7-      تکلیف دانش آموزی

8-    درشعر سعدی قطره در مقابل عظمت دریا اظهار فروتنی می کند و همین او را به کمال می رساند (به در تبدیل می شود ) و دراین جا نیز اظهار کوچکی قطره را به کمال می رساند.

در هردو تواضع و فروتنی قطره ها را به کمال می رساند.

9-      تکلیف دانش آموزی

 

خودآزمایی  درس دوازدهم           از کعبه گشاده گردد این در            صفحه ی 96

1-       حتی اگر خود بمیرد محبوبش (عشقش ) پایدار بماند و عاشق تر شود و خداوند از عمر او بکاهد و به عمر لیلی بیفزاید .

2-      بیت 21- از عمر من آن چه هست بر جای              بستان و به عمر لیلی افزای

و بیت   19 - کــــز عشق به غایتی رسانـــــم              کاو ماند اگر چه من نمانــم

3-       زبان نرم و لطیف و بیانگر احساسات و عواطف و آرزوهای انسانی  .

4-      چون رایت عشق آن جهانگیر   شد چون مه لیلی آسمان گیر

رایت        عشق    ،    مه        لیلی    وجه : زیبایی

مشبه به    مشبه      مشبه به    مشبه

رایت عشق     مثل    مه لیلی     آسمان گیر شد

مشبه              ادات    مشبه به      وجه شبه

فرزند عزیز را به صد جهد / بنشاند چو ماه در یکی مهد

  مشبه                                       ادات  مشبه به

خودآزمایی  درس سیزدهم     در امواج  سند      صفحه ی 102

1-    بیانگر زوال حکومت خوارزمشاهی . ( وقتی شاعر یا نویسنده با بیان کلماتی در آغاز نوشته ی خود فضای کلی آن را مشخص می کند به آن فضا سازی یا براعت استهلال می گویند )

2-       آتش های ترک : آتش افروزیهای مغولان ، خون تازیک : خون ایرانیان

3-       خون آلودگی ایران کهن و زوال حکومت خود را دید .

4-      در بیت 10-  درآن دریای خون در قرص خورشید / غروب آفتاب خویشتن دید     : منظور آسمان خون رنگ غروب است .

در بیت 14- درآن دریای خون در دشت تاریک / به دنبال سر چنگیز می گشت    : منظور خون سربازان  کشته شده (خون کشتگان ) که در دشت نبرد چون دریایی به راه افتاده بود.

5-      موج : به کوه گران (بیت هجده ) و به سیماب (بیت بیست و دو )

رود: به سد روان (بیت بیست ) ، اژدهای زندگی خوار (بیت سی و دو) و دریای بی پایاب (بیت سی و هفت )

6-      با بیانی حماسی آن را خروشان ، ژرف ، بی پهنا ، کف آلود مانند سدی روان و اژدهایی زندگی خوار و چون دریایی بی پایاب وصف می کند .

7-       از بیم بدنامی وبرای این که بتواند بدون دغدغه بجنگد ودرصورت لزوم بتواند برای تجدید قوا فرار کند.

8-      عبور از دریایی عمیق بعد از پشت سر گذاشتن جنگی سخت .

9-      حکومت وزندگی خود را از دست رفته می دید. از درد غرق شدن کودکان مانند موی خود به پیچ وتاب و پریشانی افتادند.

10- چون به پاس هر وجب از خاک این سرزمین سرها و افسرهای بسیار فدا شده است ، پس باید قدر وطن را دانست و آن را کوچک و خوار نشمرد.

11- نمونه ها بسیار است ، جانبازی رزمندگان در رها سازی خرمشهر و ... ( تکلیف دانش آموزی )

12-چهارپاره، ازچند بند هم وزن تشکیل شده است و هر بند شامل چهار مصراع که مصراع های زوج آن هم قافیه اند و پس از مشروطه در ایران ابداع شده است و شامل موضوعات غنایی و اجتماعی است .

ولی مثنوی : ابیاتی به هم پیوسته و طولانی است که هر بیت قافیه ای مستقل دارد و از دیر باز در ادبیات ما رواج داشته است و موضوعات بسیار متنوعی دارد .

نمونه های مثنوی : تکلیف دانش آموزی

خودآزمایی درس چهاردهم صفحه ی 106

1-      مردم بی هنر

2-    مغیلان مخفف ام + غیلان (غولان ) = مادر غولان . مغیلان یا خار شتر درختچه ای است که در صحرا می روید، چون باد در لای بوته ی مغیلان صدای هوهویی تولید می کرد قدما فکر می کردند که این درختچه ماوای غولان است و غول در زیر آن ، بچه گذاشته و صدای زوزه باد صدای بچه های غول است . به همین دلیل مسافران از نزدیک شدن به این درختچه ها بخصوص در شب واهمه داشتند .

3-       از اصالت موروثی به گوهر اصل و از اصالت اکتسابی به گوهر تن و گوهر هنر نام برده شده است .

4-       خرد و دانش .

5-       1- زبان سرخ سر سبز را بر باد می دهد .     2- تا مرد سخن نگفته باشد / عیب و هنرش نهفته باشد

3- زبان آید زیان آید                                        4- زبان پاسبان سراست  

5- زبان بریده به کنجی نشسته صم بکم / به از کسی که نباشد زبانش اندر حکم        

 6- زبان بسته باید گشاده دودست  / زبان بسته بهتر که گویا به شر         7- زبان ترجمان دل است

8- زبان ، بسیار سر برباد داده است      9- زبان ، سر را عدوی خانه زاد است (وحشی)

10- زبان بند کردن به صد قید و بند - بسی به زگفتار ناسودمند (امیرخسرو)

11- زبان چرب گویا و دل پر دروغ    بر مرد دانا نگیرد فروغ  (فردوسی)

12- زبان چیره گردد چوشد دست چیر

13- زبان خلق تازیانه ی خداست        

14- زبان خوش مار را از سوراخ بیرون آورد .

15- زبان در دهان ای خردمند چیست - کلید در گنج صاحب هنر

16- چو دربسته باشد چه داند کسی - که گوهر فروش است یا پیله ور (سعدی)

17- زبان دردهان کسی گذاشتن      

 18- زبان را بپای از بد اندیش و دوست - که نزدیک تر دشمن سزت اوست (سعدی)

19- در فتنه بستن دهان بستن است   ( امیر خسرو )

20- اگر خاموش باشی تا دیگران به سخنت آرند بهتر که سخن گویی و خاموشت کنند (منسوب به سقراط)

21- زبان گوشت است به هر طرف بگردانی ، می گردد .        22- زبانم مو در آورد .

23- زبان مرغان مرغان دانند   24- زبانش با سرش بازی می کند .

25- زبان و گوش دادت کلک نقاش که گاهی گوش شو گاهی زبان باش (وحشی )     (از امثال و حکم دهخدا)

 

6-    آدمی بردیگر جانوران به ده درجه که در تن اوست بر حیوان برتری یافت : پنج درجه ی درونی و پنج درجه ی بیرونی که پنج درجه درونی عبارتند از : اندیشه ، به خاطر سپردن ، تخیل و تشخیص و سخن گفتن و پنج درجه بیرونی : قوه ی شنوایی ، بینایی ، بویایی ، لامسه و چشایی و از این قوه ها و نیروها آن چه جانوران دیگر دارند به پای نیروهای آدمی نمی رسد.

7-       با بند اول درس ارتباط دارد.

8-     وقتی این را دانستی ، زبان را به خوبی و هنر آموختن عادت بده و زبان را جز به خوب گفتن عادت مده زیرا زبان تو دایم همان چیزی را می گوید که تو آن را بدان وادار کرده باشی زیرا گفته اند : هرکس زبان او خوش تر باشد ، طرف داران او بیشتر خواهند بود و با داشتن همه ی هنرها ، تلاش کن سخن را در جای خود بگویی زیرا سخن بیجا حتی اگر خوب باشد ، زشت به نظر می رسد و از سخن بی فایده دوری کن زیرا سخن بی فایده تماماً زیانکاری است و سخنی که از آن بوی دروغ بیاید و بوی هنر از آن به مشام نرسد ، نگفتنش بهتر است .

پنج مورد از تفاوت ها : 1- زفان = زبان         2- تو او را برآن داشته باشی : تو آن را بدان وادار کرده باشی

3- سخن به جایگاه : سخن به موقع و بجا  

4- سخن نه بر جایگاه : سخن بیجا و بی موقع

5- دوری گزین : دوری کن              6- زشت نماید : زشت به نظر می رسد و ...

9-      اصالت اکتسابی که انسان با عقل و خرد خود، آن را کسب می کند .

 

خودآزمایی درس کدام قبله     صفحه ی 107

1-      روی برخاک مالیدن و تعظیم کردن در برابر شاه .

2-      طمع

3-      انسان از نفس شهوت پرست اطاعت نکند.

4-      معنی :(ای رسول ) آیا دیدی آن کسی که هوای نفسش را خدای خود قرار داده است ؟ با بیت پایانی تناسب معنایی دارد.

خودآزمایی درس متاع جوانی      صفحه ی 109

1-      مرغ زیبا ، متاع ، گنج

2-    زیرا می گوید معنی آن را فقط به هنگام پیری خواهد دانست پس سؤال کردن اکنون بی فایده است. اگرمی تواند اکنون قدر جوانی را بداند زیرا جوانی دیری نخواهد پایید .

3-       قطعه . زیرا چند بیت هم وزن است که مصراع های زوج آن هم قافیه است و وحدت موضوع دارد .

4-    پیام شعر این است که : انسان در جوانی مغرور نیرو و توان خود است وقتی پیر شد متوجه می شود که پیری ، قدرتمندان را نیز ناتوان می کند و پروین نیز همین مفهوم را درشعر خود بیان کرده است و البته پروین          می خواهد قدر جوانی را بدانیم زیرا زود می گذرد و چنین نتیجه گیری ای در قطعه ی احمد مشکان طبسی نیامده است .

قطعه طبسی دو بیت است ولی ابیات قطعه ی پروین بیشتر است و در قالب مناظره نیز سروده شده است .

 

خودآزمایی درس پانزدهم    صفحه ی 118

1-      لباس را برای مصونیت و به عنوان حریمی قابل اطمینان در مقابل نگاه های پلید می پوشد .

2-       یعنی لباس نباید مثل پوست انسان را عریان و برهنه نشان دهد بلکه به عنوان خانه ای بایدحریم امن او در مقابل نامحرمان باشد و به او آرامش و امنیت ببخشد .

3-       فرهنگ و شخصیت و اعتقاد و ارزش های اعتقادی هرفرد در لباس پوشیدن او هویدا می شود.

4-       پوچی و دروغین بودن بخش هایی از تمدن غرب . (فرهنگ برهنگی غرب )

5-     برخی معتقدند حجاب محدودیتی برای فعالیت های اجتماعی است درحالی که چنین نیست . پوشش و حجاب به انسان آرامش و مصونیت می بخشد و باعث می شود به جای آراستن ظواهر با آسودگی به فعالیت بپردازد و به جای این که به زن و مرد بودن خود بیندیشدبه انسان بودن خود فکر کند و به عنوان قطره ای به دریای جامعه بپیوندد .

6-      فعالیت دانش آموزی به منابع زیر می توان مراجعه کرد:

1- الجزایر مردان مجاهد از حسن صدر                  2- الجزایر و مسئله ی حجاب از فرانتس فانون

3- زنده بادآزادی   از علی وافی

 

خودآزمایی درس شانزدهم  صفحه ی 123

1-    در عهد پیغمبر مسجد جایی بود که مسلمانان آن جا جمع می شدند و پیامبر در همان جا کارهای امت را حل و فصل می کردند. در دوره های بعد اهل حدیث حلقه های خود را در آن جا بر پا می کردند و صوفیه برای اعتکاف در مسجد خلوت می گزیدند و حوزه هایی برای مقابله و تلاوت و تعلیم تجوید و قرائت قرآن در آن جا تشکیل می شد.

2-       ناشی از تنوع و اختلاف نژاد اقوامی که سرزمین آن ها به وسیله ی مسلمانان فتح می شد.

3-    زیرا تمام تصوری که از زیبایی در ذهن معماران و هنرمندان بوده است در مسجد مجال بروز یافته است . هنرهای مختلفی از قبیل : معماری در توازن اجزا‌ ، نقاشی در نقوش و الوان کاشی ها ، خوش نویسی در الواح و کتیبه ها ، شعر در موعظه ها ، موسیقی در صدای مؤذن و بانگ قاری و واعظ و صنایع دستی برای تکمیل و تزیین این مجموعه ی الهی به میدان آمده اند .

4-     جلوه های گوناگون فرهنگ و هنر اسلامی در طی قرن های دراز در بنای مسجد مجال بروز یافته است پس یک مورخ می تواند با مطالعه در مساجد ، تصویر روشنی از تمدن و تاریخ اقوام مسلمان عالم را پیش چشم خود مجسم کند .

5-      احیای هنرهای قدیم برای ترمیم واصلاح آن چه ازاین ابنیه ی خدایی فرسوده شده است وتعیمرهرچه از آن جمله در حال ویرانی است .

6-      که مردم مساجد را خالی نگذارند و درمساجد شرکت داشته باشند .

7-       بر اساس شماره ی حروف ابجد عدل مظفر : ع = 70 ، د = 4 ، ل = 30 ، م = 40 ظ = 900 ، ف = 80 ، ر = 200  این اعداد را جمع می کنیم :

                                                                                               1324 = 200 + 80 + 900 + 40 + 30 + 4 + 70

سال 1324 هـ .ق به دست می آید که سال تأسیس مجلس شورای ملی سابق بوده است .

 

خودآزمایی درس هفدهم    کلاس نقاشی       صفح ی 127

1-    اسلیمی : از طرح های اساسی و قراردادی هنرهای تزئینی ایرانی مرکب از پیچ و خم های متعدد که انواع مختلف آن با شباهت به عناصر طبیعت مشخص می گردد .(معین)

شکل تغییر یافته ی کلمه ی اسلامی .

 

 

 

2-      گرته برداری (گرده برداری ): با خاکه ی زغال و غیر آن ، تصویر چیزی را طراحی کردن (معین)

3-       بی رنگ : نمونه و طرحی که نقاش به صورت کم رنگ یا نقطه چین بر کاغذ می آورد و سپس آن را کامل رنگ آمیزی می کند ، طرح اولیه

4-       روزگاری : از روی طرحی نقاشی کردن            5- نقطه چینی : خط یا سطحی را به وسیله ی نقطه های متعدد پرکردن .

صورتگری : نقاشی

2- در دو بند اول درس که جملاتی شعر گونه به دنبال هم آورده است و همچنین در صفحه ی 126 پاراگراف دوم دست معلم ازوقب حیوان روان شد ، فرود آمد ... به طور کلی نحوه بیان ادبی درکل متن ذوق شاعری نویسنده را به ما گوشزد می کند.

3-       1- ایجاز و کوتاهی جملات 2- استفاده از کلمات هماهنگ و متناسب 3- پرهیز از تکرار .

4-     مسلمانان معتقد بودند خداوند خالق انسان و طبیعت است و شبیه سازی از روی انسان در اسلام شرک به شمار می آمده است و اگر کسی انسانی را به تصویر می کشید ، می گفتند در آخرت باید درآن روح بدمد و مورد بازخواست قرار گیرد و کشیدن چهره ی انسان را نوعی شرک می دانستند و به خصوص در مسجد آن را حرام می دانستند و تاکنون نیز این عقیده وجود دارد که نصب عکس در مسجد کراهت دارد.

5-      حرفی به کارش بود (کنایه از مشکل داشت ) ، دستی نازک داشت (ظریف می کشید) ، صورتک به رو نداشت (تظاهر نمی کرد) و ...  .

6-       سادگی و صمیمیت درآن حاکم بود، دل خواه و روان بود . خشک نبود و خندیدن در آن روا بود.

7-       برآمدگی پشت و سم ها ی اسب ، شتابان خط هایی در هم کشید و علفزاری ساخت و حیوان را تا ساق پا در علف نشاند .

 

خودآزمایی درس هجدهم - مشروطه ی خالی صفحه ی 135

1-    یکی از راه های طنز استفاده از مسائل عادی زندگی و ارتباط دادن آن با مسائل و مشکلات سیاسی و اجتماعی است و دهخدا با استفاده از مشاجره پدر ومادر خود می خواهد کلاهبرداری و دروغگویی  وکلا را در زمان خود بیان کند.

2-    بسته شدن عقد دختر عمو ، پسرعمو در آسمان ، سی وسه بندم به تکان افتاد . (در پزشکی قدیم معتقد بودند که استخوان های بدن آدم با سی وسه بند به هم متصل شده است )

3-      بی سواد ، زیرا تفاوت عقد نامه  و وکالت نامه را متوجه نمی شود .

4-      نویسنده خود نیز با دختر عمویش نامزد بوده و می دانسته که جدا کردن نامزد از نامزد چه ظلم عظیمی است .

5-    برای اعتراض به دخالتهای روسیه در امور داخلی ایران و اعتراض به محمد علی شاه عده ای از مبارزان مشروطه در سفارت انگلیس و عده ای در شاه عبدالعظیم دست به تحصن زدند.

6-      زیرا می داند مردم از وکیل خیر نخواهند دید همان طور که مادرش خیر ندیده بود .

7-      ننه ، جاپن ، پتل پورت .

8-      تکلیف دانش آموزی .

خودآزمایی درس نوزدهم - حاکم  و فراشان    صفحه ی 140 

1-      یعنی آن وقت سروکارت با فراشان خواهد بود که با چوب دستی های خود حساب تو را می رسند و تو را کتک   می زنند .

2-       نظام عریض و طویل تشریفاتی دربار در اواخر قرن سیزدهم هجری .

3-      توجهی نشان نداد ، اعتنایی نکرد ، خود را به نفهمیدن زد . امروزه ضرب المثل (( خودرا به کوچه علی چپ زد .)) را نیز درهمین معنا به کار می بریم .

4- حکیم باشی ، آشپز باشی ، حاکم باشی ، قزاق باشی ، تفنگدار باشی و ...

5- سطرچهار : درپیشاپیش آنان یک نفر سرخ پوش دیوچهر و درپشت سرآن ، ده بیست نفر سوار با تیپ می آیند.

سطر پنجم : به ما گفت راست ایستاده هنگام عبور آن ، کرنش و تعظیم نمایید .

ودرسطر هفتم : آن هم ابداً به روی بزرگوار خود نیاورده .

 

خودآزمایی غزل     مرغ گرفتار    صفحه ی 142

1- بیت هشتم - گر شد از جو شما خانه ی موری ویران           خانه ی خویش محال است که آباد کنید

2- بیت سوم  بین گل ، لاله ، شمشاد و مرغ        بیت ششم : بیستون ، شیرین و فرهاد

3- آزادی

4- از اشاره و تلمیح به این داستان می خواهد بگوید سختی های بسیار بر سرراه آزادی و آزادی خواهان قرار دارد ، مبادا با گفتن و بزرگ کردن این مشکلات ، آزادی خواهان را نا امید و مأیوس کنید .

اشارات و معنی بیت: (کوه بیستون : مشکلات و موانع راه مبارزه       شیرین : آزادی        فرهاد : آزادی خواهان

مشکلات بر سرراه آزادی قرار دارد مبادا با خبرهای ناگوار ازآزادی ، مبارزان را غمگین و مأیوس سازید .)

5- مسائل اجتماعی از قبیل آزادی ، وطن ، بیزاری از ظلم و ...

خودآزمایی درس بیستم - سفر به بصره   صفحه ی 148

1-      می خواستم بروم ، سوار شو (سوار اسب شو) ، وارد شویم

2-     به دو دلیل  1- فقر وبینوایی       2- تا وزیر بداند که ناصر خسرو درفضل و دانایی مرتبه ی بالایی دارد و وقتی بر نوشته ی او آگاهی می یابد بداند که چه شخصیتی دارد و درچه مرتبه و موقعیت علمی ای قرار گرفته است تا وقتی نزد وزیر حاضر می شود شرمنده نشود .

3-      گهی زین به پشت : چون به بصره رسیدیم ، از برهنگی و عاجزی به دیوانگان مانند بودیم .

      گهی پشت زین : بعد از آن که حال دنیاوی ما نیک شده بود و هریک لباسی پوشیدیم .

این هردو حال در مدت بیست روز بود .

4-    در پایان نتیجه می گیرد: من این فصل را آوردم تا مردم بدانند که به شدتی که از روزگار پیش آید نباید نالید و از فضل و رحمت کردگار ناامید نباید شد که او رحیم است .

5-       خورجین بی مقدار و بی ارزش . در مکی ، دمکی .

 

خودآزمایی پرستو درقاف   صفحه ی 152

1-    زیرا خود را به پرستویی تشبیه کرده که برای یافتن خدا به اوج قاف (مدینه و بقیع ) پر کشیده است مثل سفر پرندگان در منطق الطیر عطار که برای رسیدن به سیمرغ (خدا) به سوی قاف پرواز کردند .

2-    حدیثی است که درموسم حج شانزده هزارفرشته ازآسمان به زمین می آیند ، با توجه به این حدیث پس می توان عطر بال فرشتگان را حس کرد و علاوه بر این مدینه محل نزول وحی بوده است و عطر بال جبرئیل ، فرشته ی حامل وحی را هنوز هم می توان با مشام جان بویید .

3-       بوی مدینه می آید - شهری سپید پوش - دوست دارم مدینه را بغل کنم .

4-      درآن زمان باران می باریده است و بوی خوش خاک مدینه از باریدن نم نم باران برخاسته بوده است .

5-    امام سجاد(ع) بعد از شهادت شهیدان کربلا هرگز در سایه نیاسود و بعد از وفاتش نیز برفراز مزارش گنبدی برپا نشد (گنبد ساخته شد ولی آن را خراب کردند ) اکنون نیز مزارش گنبدی ندارد تا او را از آفتاب و تابش داغ آن مصون بدارد ، گویی که پیمان امام تاکنون هم باقی است .

6-       یعنی آن همه عظمت بقیع وشرح دردها را که مانند دریایی است در سفر نامه ی خود که مانند کوزه ای است . بریزم و بیان کنم ، ولی نمی توانم .

                              گر بریزی بحر را در کوزه ای                   چند گنجد قسمت یک روزه ای

7-      زبان درس(( پرستو در قاف)) ساده ، روان و البته مقداری ادبی است .

در((سفر به بصره)) نشانه هایی از کهنگی زبان ، کلمات قدیمی ، فعل های پیشوندی وساخت های کهن دستوری دیده می شود و البته نثر ساده ی حدود هزار سال پیش است .

خودآزمایی درس بیست و یکم   زندگی من     صفحه ی 158

1-      لامسه

2-      به علت مشکلات گاهی شکست می خوردم ولی هیچ گاه نا امید نمی شدم و دوباره پیش می رفتم .

3-      کتاب را نور خورشید و ادبیات را بهشت خود دانسته است .

4-      رابرت بریل مبدع خط بریل ، رودکی ، دکتر طه حسین ، ابولعلای معری ، ادیب نیشابوری

5-       تکلیف دانش آموزی .

 

خودآزمایی درس بیست و دوم       پیرمرد چشم ما بود      صفحه ی 164

1-      تکلیف دانش آموزی

2-       محله ی شمیران در تهران .

3-      چون نیما در بند خانه نبود و وظیفه اش را به عنوان پدر وشوهر خوب ادا نمی کرد.

4-    خیر ، آل احمد می گوید : (پیرمرد تا آخر عمر یک دهاتی غرب زده در جنجال شهر باقی ماند . یک دهاتی به اعجاب آمده و ترسیده و انگشت به دهان ) یا ( با ادب شهر نشینی اخت نشده بود. پس از این همه سال که درشهر به سربرده بود ، هنوز دماغش هوای کوه را داشت )

5-       از رفت و آمدهای بسیار جوانان به خصوص در چنان وضع بد اقتصادی .

6-       درشعرهایش .

7-     نیمامانند مروارید، شخص نادروارزشمندی بودکه در زمانه ی حقیر و درمیان مردمی که او را درک نمی کردند زندگی می کرد وتا سال ها کسی حرف و شیوه اش را نمی شناخت .

8-     بند دوم صفحه 159 - تا اواخر سال 26 یکی دوبار به خانه اش رفتم - خانه اش کوچه ی پاریس بود . شاعر از یوش گریخته و درکوچه پاریس ! عالیه خانم رونشان نمی داد و پسرشان که کودکی بود ، دنبال گربه می دوید و سروصدا می کرد.

صفحه 162 بند دوم : شبی که آن اتفاق افتاد ما با صدای در از خواب پریدیم اول گمان کردم میراب است خواب که از چشمم پرید و از گوشم ، تازه فهمیدم که در زدن میراب نیست و شستم خبردار شد ...

درتمام درس جملات کوتاه  به کار رفته است .

 

خودآزمایی درس بیست و سوم       نمونه هایی از اشعار اقبال لاهوری     صفحه ی 169

1-      انسان (خود شاعر) در بی همزبانی و تنهایی و بی همدردی

2-      کسی که خار(مشکلات ) می بیندولی ازچمن می گوید(زیبایی ها را می بیند ) و بادیدی مثبت به امور نگاه می کند .

3-      در بیت اول قطعه ی سروری :

                       خدا آن ملتی را سروری داد              که تقدیرش به دست خویش بنوشت

4-      زندگی بایدحرکت و تکاپو داشته باشد زیرا زندگی راکد چیزی جز نیستی نیست .

خودآزمایی شعر لاله ی آزاد         صفحه ی 172

1-     آبم نم باران است ، فارغ ز لب جویم         تنگ است محیط آن جا در باغ نمی رویم (نفی آسایش جویی زیرا اگر به دنبال آسایش بود در باغ می رویید . ) 

   من لاله ی آزادم خود رویم و خود بویم         در دشت مکان دارم ، هم فطرت آهویم (نفی دست پرورد بودن

زیرا آزاد هستم ونیاز به باغبان وپرورش دهنده ندارم . )

2- بند سوم : هر صبح نسیم آید ، بر قصد طواف من

3- می گویند : صحرای ختن به دلیل روییدن زعفران و گیاهان خوشبو، معطر و خوشبو است و آهویی که در این صحرا می چرد چون از این گیاهان می خورد خون در نافه اش به مشک بدل می شود .

4- بند دوم : بر ساقه ی خود ثابت ، فارغ ز مدد کارم        من لاله ی آزادم ، خود رویم و خود بویم

                  بر فطرت خود نازم ، وارسته ضمیرم من        آزاده برون آیم ، آزاده بمیرم من

5-      داستان لیلی و مجنون - درس دوازدهم : از کعبه گشاده گردد این در

6-     بر فطرت خود نازم وارسته ضمیرم من         آزاده برون آیم آزاده بمیرم من      به فطرت آزاده ی خود افتخار می کنم زیرا از همه وابستگی ها رهیده ام ، من آزاده متولد می شوم و بی هیچ وابستگی می میرم .

 

خودآزمایی درس بیست و چهارم      تا هست عالمی ، تا هست آدمی     صفحه ی 177 

1-      لاله ی دامان کوهسار، سبزه ی بهار ، صوت بلبل ، آبشار ، خاک کشور ، ذوق کودکی ، پند مادر ، بار شکر ، بنفشه ، نازبوی ، آب جو

2-     لفظی که پیش هر سخنش مرا به سجود می آورد . مقصود این است که لفظی بسیار ارزشمند است و به دلیل عظمت و ارزشش مرا به تعظیم در مقابل خود وا می دارد.

3-      تأکید و جای گزینی بیشتر در ذهن خواننده .

4-      شاعر : صفیه ی گل رخسار - لایق شیر علی

نویسنده : صدر الدین عینی - کمال عینی .

   

  گروه آموزشی ادبیات فارسی استان فارس

 

 

 

پایگاه های اینترنتی درباره مولوی

 عزیزان من سلام امروز می خواهم براتون پایگاه هایی درباره مولانا معرفی کنم انشاالله لذت ببرید.

دوستان مولوی در این پایگاه گرد هم می آیند

www.mowlana.org

mulavi

موسسه گسترش اندیشه و عرفان مولانا

www.molanaidea.com

پایگاه خبری مولانا نیوز

www.molananews.com

ویِژه نامه ی پایگاه اینترنتی  7سنگ درباره مولوی

www.7sang.com/closeup/mowlana

ادبیات فارسی۱

تفاوت زبان  وادبیات چیست؟

شرح بیتی از شاهنامه

باسمه تعالی

با سلام

در درس دوم از کتاب ادبیات فارسی 2 بیت 38 از

جنگ رستم واشکبوس این بیت آمده :

چوسوفارش آمد به پهنای گوش

زشاخ گوزنان بر آمد خروش

در توضیحات  کتاب برای مصراع دوم مولفین محترم گفته اند  : صدایی از کمان برخاست  واین توجیه را دارند که در قدیم کمان را از شاخ گوزن  می ساختند   حال این سوال مطرح می شود که (( ان )) درشاخ گوزنان به چه معناست 

پاسخ ها

آقای دکتر منصور ثروت در کتاب فرهنگ کنایات شاخ گوزن را کنایه از هلال می داند که این معنا را ایشان از فرهنگ آنندراج اخذ کرده اند و اگر مطابق با آن چه در کتاب های درسی زبان فارسی درمعانی   ان  آورده یکی از معانی اش را   مانند   بگیریم این تعبیر درست می شود که   از کمانی که به مانند هلال ماه قوسی بود صدایی برخاست

 هلال ماه

پاسخ دوم : در شاهنامه چاپ ژول مول جلد 2 بیت  1417  بیت را این گونه آورده است

 

چو آورد سوفار  نزدیک گوش

ز  چرم  گوزن  برآمد  خروش

 

در کتاب فرهنگ کنایات آقای ثروت  وهم چنین فرهنگ معین  چرم گوزن را کنایه از چرم کمان  و چله و زه کمان می دانند  وبدین ترتیب معنای مصراع دوم بدین صورت بهترمی شود

 

از  زه کمان صدایی برخاست .

 

 

 

با تشکر

غلامرضا عبادی

دبیر دبیرستان های کلاله - استان گلستان

 

http://adabfarsi.blogsky.com

 

email :  greza_ebadi@yahoo.com

نام شخصیت ها و جای ها تاریخ بیهقی

این هم نام چند شخصیت که اسم هایشان در درس تارخ بیهقی سال  سوم دبیرستان آمده است : 

آغاجی 

خادم خاص  مسعود غزنوی

 

احمد بن حسن میمندی

وزیر بسیار معروف  امیر محمود و امیر مسعود  غزنوی

وی  دوبار وزیری کرد .  گویند  دیوان ها که به روزگار وزیری  ابوالعباس اسفراینی   از تازی به فارسی  در آورده  بودند  دیگر بار  به تازی باز آورد .

 

ارسلان خان

ابو منصور  محمد  فرزند یوسف  قدر خان  از خانان  ترکستان .

 

اریارق

حاجب سالار هندوستان  در زمان  محمود  غزنوی 

 مسعود  در آغاز پادشاهی  او را بلخ خواست و احمد بن حسن میمندی نیز  که در پایان  روزگار  محمود  در حبس قلعه ی کالنجر بود  اریارق را فریفت  تا به فرمان مسعود  به بلخ رفت  اما پس از چندی  وی را گرفتند  و به قاعه ی غزنین  باز داشتند  و به دست  سرهنگ بو علی کوتوال سپردند  وسپس از آن جا به  غور  نزدیک  بوالحسن  خلف فرستادند  و او اریارق را به زندان کرد . اریارق بعد ها کشته شد .

 

بو سهل زوزنی

خواجه احمد بن حسن   ملقب  به شیخ العمید

از بزرگان  و منشیان  بنام  دوره ی غزنوی  به روزگار  مسعود  چندی متصدی  دیوان عرضشد . سپس به سبب فتنه انگیزی ها  از کار برکنار شد  ومحبوس گردید . چندی بعد آزاد شد  ودر زمره ی  ندیمان  مسعود  در آمد . پس از درگذشت ابو نصر مشکان  صاحب دیوان رسالت  مسعود گشت  و در دوره ی مودود غزنوی  نیز همین  منصب را داشت و چند سالی پیش از 450 ه.ق. در گذشت

 

بوالعلای طبیب

پزشک دربار  محمود و مسعود غزنوی .

 

حسنک

ابو علی حسن فرزند  محمد

از خانواده ی معروف  میکال  واز مردم نشابور   وزیر  محمود غزنوی . وی پس از برکنار شدن احمد حسن میمندی  در سال 415  هجری  به وزیری  رسید وپس از مرگ محمود  در سال 421  امیر محمد را به پادشاهی برداشت . چون مسعود  به روی کار آمد  وی را به سعایت  بو سهل زوزنی  وبه تهمت قرمطی بودن   در پایان صفر 422  در شهر بلخ  به دار آویخت  ونزدیک  هفت سال پیکرش  بر بالای دار  ماند  در حالی که سرش را بریده  وبه بغداد فرستاده بودند . وی ممدوح  فرخی شاعر نیز هست .

 

علی قریب

 یا  علی  خویشاوند

معروف به حاجب بزرگ  از ارکان  و رجال  مهم دوره ی محمود بود   وی پس از در گذشتن  آن پادشاه به سال 421 ه. ق . امیر محمد  پسر کوچک محمود را در غزنین به تخت نشانید  و چون  شنید  که مسعود  برادر بزرگ  او از  اصفهان  و ری  به جانب غزنین  روان  شده است  تا بر تخت بنشیند   حاجب  اعیان  و رجال  را به موافقت  مسعود خواند  و امیر  محمد را خلع کرد  و در قلعه ی کوهتیز از توابع  غزنین  به زندان کرد  ودر هرات به خدمت  مسعود رسید  اما در همان جا اورا  با  برادرش منکیتراک  حاجب گرفتند  و به زندان  فرستادند  ودر زندان در گذشت .


این نام جای ها

 

بُست

شهری نزدیک به محل پیوستن دو رود هیرمند  و ارغنداب  میان هرات  وغزنین  وسیستان .

این شهر به روزگار  غزنویان تا یک قرن رونق بسیار یافت  وسپس به دست علاء الدین  غوری تاراج و کاخ های  آن آتش زده شد . امروز جزء خاک افغانستان است .